Web Analytics Made Easy - Statcounter

  عصر ایران؛ مهرداد خدیر- کانال تلگرامی «وقایع اتفاقیه» مسلسل‌وار به نقد سریال «جیران» از منظر انطباق با واقعیت‌های تاریخی می‌پردازد.


  تا جایی که تا هنگام تحریر این مطلب شمار آیتم‌های آن به 78 فقره رسیده و بعید نیست هنگامی که این متن را می‌خوانید از 100 مورد هم فراتر رفته باشد.


   در واقع چندی است کاری به دیگر وقایع اتفاقیه ندارد و آن قدر این مأموریت را وجهۀ همت خویش ساخته که گاه تصور می‌کنی قصه فراتر از تعصب تاریخی باشد یعنی قضیه شخصی و رو کم‌کنی شده یا هشداری به دیگران که بدون جلب موافقت اهل تاریخ سراغ داستان تاریخی نروند ولو با تم عاشقانه.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما وقتی بدانی مورخ به معنی کلاسیک کلمه نیست و خود از سر ذوق تاریخ را می کاود سوء‌ظن فرو می‌نشیند.


  همین که دکتر رضا کسروی که در تحصیلات دانشگاهی دام‌پزشک و البته هنرمند و نقاش و بیش از هر مقولۀ دیگر متخصص القاب است به بهانۀ نقد سریال جیران عکس‌های جالبی را که عکاسان اروپایی از ناصر‌الدین شاه و حرم‌سرای او گرفته‌اند و نیز اسناد تاریخی را منتشر می‌کند فرصت مغتنمی است و طبعا پاسخ‌گویی به ایرادات او هم با نویسندگان فیلم‌نامه و کارگردان است اما از منظری کلان‌تر می‌توان یادآور شد:


  جنس انتقادات و ادعای تطابق نداشتن محتوای سریال با واقعیت‌های تاریخی که تا کنون مطرح شده چه از جانب ایشان و چه در جاهای دیگر یکسان نیست. برخی واقعا وارد و قابل تأمل است و بعضی که البته از زبان دیگران آمده و نقد کنندۀ مورد نظر  الزاما بر آنها درنگ نداشته به اقتضای اثر نمایشی است و گروه سوم جزییاتی است که بهتر است رعایت می‌شد و گروه چهارم نکاتی که کارگردان نمی‌توانسته تصویر کند و عذر او را واقعا باید پذیرفت.


  این یادداشت به قصد تفکیک این چهار مورد است نه دفاع و پاسخ گویی که کار نویسنده و کارگردان است نه روزنامه‌نگاری که تنها مجموعه را تماشا می‌کند:


  دربارۀ گروه اول می‌توان گفت اگر راست باشد که جیران اواسط صدارت امیر‌کبیر وارد حرم شده نه بعد قتل او قابل اغماض نیست. چرا که داستان را قطعا تغییر می‌داد و ما امیر‌کبیر را هم می‌دیدیم.


   البته می‌توان حدس زد کارگردان مایل بوده یک شاه عاشق‌پیشه را به تصویر بکشد نه پادشاه قاتل را و به همین خاطر جا به جا توضیح می‌دهد که ماجرای فین کاشان دسیسۀ مشترک مهد‌علیا و میرزا آقاخان نوری بوده و شاه، نادم شده است و یک بار حاجی علی‌خان فراش‌باشی هم قبل از مأموریت قم به روی شاه می‌آورد که این بار پشیمان نشوید!


   با این حال بسیار تفاوت دارد که جیران در دورۀ امیر کبیر وارد کاخ شده یا بعد از او ودر عصر آقاخان نوری.


   همچنین دربارۀ نوع صندلی شاه و نشستن دیگران دقت لازم اعمال نشده چرا که به مبلمان‌های امروزی شبیه است در حالی که هم تصاویر آنها موجود و قابل ساخت بوده و هم تنها شاه روی صندلی جلوس می‌کرده  و دیگری ولو صدر اعظم روی زمین می نشسته است. به قول انگلیسی‌ها شیطان در جزییات است. (جزییات اهمیت دارد).


  یا این که تاج کیانی درون ویترین موزۀ کاخ بوده نه روی طاقچه و سربخاری و فقط در تاج‌گذاری و یک بار استفاده شده هم به لحاظ تاریخی قابل دست‌کاری نیست.


   این مورد هم قابل توجه است که در فهرست میرزا هدایت‌الله سپهر یا لسان‌الملک حتی دربارۀ یکی از 84 همسر عقدی یا صیغه‌ای ناصرالدین شاه که با نام و مشخصات معرفی شده‌اند با لقب «خاتون» رو‌به‌رو نمی‌شویم بلکه لفظ «خانم» را به کار برده است.


  پاره‌ای شباهت‌ها به سریال ترکی حریم سلطان با نام واقعی «سدۀ محتشم» هم برای بینندۀ ایرانی دل‌چسب نیست.


   همچنین در متون تاریخی آمده درحرم‌سرا خواجه‌های آفریقایی تبار و سیاه‌پوست هم بوده‌اند ولی کارگردان به این امر توجه نکرده است.


   این موارد را می‌توان در ردیف انتقاداتی قرار دارد که اگر کارگردان دقت بیشتری به خرج می‌داد یا از مشورت‌های بیشتر بهره می‌گرفت قابل اصلاح بود. چون واقعا مهم است که در اعدام‌ها سر را جدا نمی‌کردند بلکه گلو و رگ‌های اصلی گردن را می‌بریدند یا طناب می‌انداختند و شیوۀ گردن‌زنی در فیلم در آن زمان رایج نبوده است.


   گروه دوم اما نقدهایی است که وارد نیست چون کارگردان باید اثر را دراماتیزه کند و کتاب تاریخ نیست، سریال است.


   مثلا این که مستند تاریخی عاشق‌پیشگی و سابقۀ سیاوش تا چه حد درست است؟ چون لطمه‌ای به واقعیت‌های تاریخی وارد نمی‌کند. یا این که بگوییم چرا جیران سریال و دیگر خواتین، لاغرند یا چرا آنها را با دامن و جوراب سفید کوتاه نمی‌‍‌بینیم که به سبب جذابیت های نمایشی و در نظر گرفتن پاره‌ای ملاحظات و اقتضائات است. معیار زیبایی در دوران ما با 150 سال قبل تفاوت کرده است. چاقی در آن زمان و نه تنها در ایران که در اروپا نیز علامت برخورداری و ثروت بوده است و زن لاغر یعنی غذای کافی نمی‌خورد!


   طبیعی است که چهرۀ بازیگر ناصرالدین شاه باید به خود او شبیه باشد اما دربارۀ مهد‌علیا این دقت از جذابیت می‌کاست!


  گروه سوم هم نقدهایی است که با قدری دقت بیشتر قابل حل بود و به یک نمونه – فرم صندلی – اشاره شد و نیز لقب اتابک اعظم که در زمان ناصرالدین شاه رایج نبوده و 4 سال بعد از ترور او اول بار به امین‌السلطان اعطا شده است.


   گروه چهارم اما بی‌توجه واقعیت به سانسور در ایران است. بله، در عکس‌های واقعی، زنان این همه پوشیده نیستند و بعضا  پای برهنۀ آنان حین نشستن پیداست یا جایی خواندم پس کجایند معممینی که صیغۀ عقد را جاری می‌‌کردند آن هم برای ناصر‌الدین شاهی که در خاطرات خود به غسل کردن و نماز گزاردن اشاره می‌کند یا در بیان خاطرۀ سفری اروپایی می‌نویسد شرابی آوردند و شربتی نوشیدیم و این که شراب نوشیده یا شربت را در ابهام می‌گذارد.


  با این وصف معلوم است که روحانیونی به دربار رفت و آمد داشته‌اند و اصطلاح «آخوند درباری» را امام خمینی هم به کار می‌برد.

   در سریال حریم سلطان هم آخوند خودشان را می‌بینیم اما در جیران نه. پیداست که از این اشارات و شخصیت سازی‌ها سوء تفاهم برمی‌خاسته چون نقش روحانیون در سریال‌های ایرانی همواره مثبت ترسیم شده حتی هنگامی که مانند «مارمولک» واقعا روحانی نیست. در اینجا اما اگر می‌خواست روحانیونی را در رفت و آمد به دربار نشان دهد با مشکل روبه رو می‌شد. خاصه این که در تبلیغات رسمی روحانیون همواره خواستار براندازی نظام‌های سلطنت معرفی شده‌اند حال آن‌که قبل از 15 خرداد 1342 چنین نبوده و بعد از آن نیز همه با امام خمینی همراهی نمی کردند.


   محدودیت های کارگردان را باید درک کرد و این که سبب شده آشنایی بیشتری با تاریخ معاصر صورت پذیرد قابل تحسین است و فراموش نکنیم حسن فتحی استاد این کار است که یک داستان عاشقانه را در بطن رخدادهای تاریخی و سیاسی به تصویر کشد و در «شب دهم» یا « مدار صفر درجه» و البته «شهرزاد» از عهدۀ آن برآمده است


  دکتر کسروی مته بر خشخاش گذاشته و اگرچه گاهی زیاده روی است اما اگر «جیران»ی ساخته نمی‌شد این توجه و نکته سنجی و ریز بینی تاریخی هم درنمی‌گرفت.


   جالب این که نقد کننده چنان که اشاره شد دام‌پزشک است و دستی توانا در نقاشی هم دارد و بیش از هر موضوع تاریخی دیگر دربارۀ القابی که در دورۀ قاجار اعطا می شده تحقیق کرده است.

تماشاخانه ببینید| تصاویری خیره‌کننده از حمله میلیون‌ها ملخ/ روزی 40 هزار تن غذا می‌خورند ببینید | ریزش کوه بر روی ده‌ها کامیون در ترکیه فیلم های دیگر

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۹۹۲۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

با«مست عشق» کرک و پر حسن فتحی ریخت؟!

همه‌چیز در مست عشق سردستی است. چه رابطه مرید و مرادی مولانا با شمس باشد چه خواستگاری دفعی شمس از کیمیا خاتون، چه رابطه آن سردار نظامی با آن کنیزک مسیحی و چه جمع شدن این سه ضلع در کنار هم.

به گزارش مشرق، مثلا اسمش را بگذاریم نهضت آنتی تورکیش کانسپچوآل آرت! پدیده یک دهه اخیری که به مدد خط تولید سری‌دوزی همسایه شمال‌غربی‌مان در ترکیه راه افتاده.

این نهضت باید بفروشد، صادرات داشته باشد و دلار وارد کند. لاجرم باید عامه‌پسند باشد و لاجرم‌تر آنکه برای این عامه‌پسند بودن نباید خیلی توی مسائل غور کند. هر چیزی که بخواهد دستگاه هاضمه مخاطب را به زحمت هضم و پرداخت بیندازد و او را به گاوگیجه گرفتن انداخته باید قیچی شود.

جالب است بدانید که این نهضت از سال ۲۰۱۰ سایر پهلوان‌های رقبای سریال‌ساز در دنیا را زده به گاراژ و بعد از صنعت عظیم فرهنگ سریال‌ساز ایالات‌متحده در رتبه دوم دنیا قرار گرفته و مدام هم دارد به طول و عرض و ارتفاعش اضافه می‌شود.


سر ریز این خروجی هم به مدد ده‌ها شبکه ماهواره‌ای ریخته می‌شود توی حلق مردم منطقه در خاورمیانه و منطقه بالکان و برگردانش در ایران هم پر کردن سبد مصرف فرهنگی بخشی از قشر متوسط و رو به پایین جامعه که زیر ضرب مشکلات اقتصادی و در فقر تولیدات رسانه ملی، سرگرمی فرهنگی رایگان دیگری ندارد جز شبکه‌های ماهواره‌ای ترک و تخم‌وترکه‌های ایرانی‌شان. حتما صنعت سریال‌سازی ترک -‌حداقل آن قسمی که مخاطب فارسی‌زبان در یک دهه اخیر با آن روبه‌رو بوده- را هزار و یک ویژگی مخصوص به خود را دارد اما اگر خواسته باشیم دال مرکزی این هزار و یک ویژگی مخصوص را ذیل یک دال مرکزی جمع کنیم، آن دال مرکزی آن چیزی نیست جز «پرداخت سردستی»!


خصوصیت اصلی این جناب آنتی تورکیش کانسپچوآل آرت در همه‌ چیز، سردستی و سطحی بودن است چه زمانی که روایت زندگی می‌کند، چه زمانی که روایت حماسه می‌کند، چه زمانی که راوی خداست و کنش و واکنش‌های غیرمادی این عالم چه زمانی که با لعاب اروتیسم و جاذبه‌های غلیظ جنسی در جایگاه روایت عشق و خیانت خلق‌الله نشسته.

اصلا مساله این نیست که مای انسان ایرانی چقدر با این مفاهیم سر صلح داریم یا آشتی؛ مساله آن است که همه‌ چیز در این خط تولید سردستی است و فاقد عمق و فست‌فودی. در منظومه زیستی انسان امروز جایی برای «تامل» نیست. همه چیز برای مصرف است. لاجرم صنعت فرهنگ آن هم ورژن ترکش هم از این قاعده مستثنی نیست.
آنتی تورکیش کانسپچوآل آرت شاید قصه بگوید، پیرنگ داشته باشد و برخلاف صنعت فرهنگ مد شده این سال‌های سینمای ایران، پایان مشخص و غیر شرحه شرحه‌ای هم داشته باشد، اما خروجی محتوم هر نوع ورودی ولو متعالی به این دستگاه پرداخت تحلیلی، سطحی شدن است و سردستی و مبتذل شدن. هر چیزی تولید می‌شود که فقط «مصرف» شود. «تامل» کردن، سرعت مصرف را پایین می‌آورد پس باید از آن دور شد.

خروجی این حالت سطحی و سردستی شدن است آنقدر که بعضا حس می‌کنی دارد به شعور مخاطب توهین می‌شود. این ۴۵۱ کلمه را عارض شدم که این را بگویم «مست عشق» هم بدجور به این آفت مبتلاست حالا گیریم راوی نوعی عشق باشد در جایگاه صلح کل عالم هستی نشسته بدون زهرماری‌های مرسوم در همتایان ترکش! خروجی اما همان همیشگی است؛ سردستی و سطحی و به‌قدر اقتضائات سینمای ایران بهره گرفته از مثلث و مربع‌های عشقی!


همه‌چیز در مست عشق سردستی است. چه رابطه مرید و مرادی مولانا با شمس باشد چه خواستگاری دفعی شمس از کیمیا خاتون، چه رابطه آن سردار نظامی با آن کنیزک مسیحی و چه جمع شدن این سه ضلع در کنار هم که قرار است مفهوم اصلی مست عشق را بسازد که از سنتز پا گذاشتن هر یک از کاراکتر روی شخصیت سابق‌شان حاصل می‌شود.

مولانایی که دیگر آن فقیه سنگین سر کرده در کتاب و درس نیست و شمسی که معترف است به شکستن خویش و فروتنی در برابر عشق کیمیا خاتون و درنهایت هم خودشکنی آن فرمانده نظامی که به خود می‌آید! انگار که مخاطب باید همه‌چیز را پیش‌فرض پذیرفته‌شده بداند تا کارگردان به‌سرعت قصه‌اش را بگوید و به سرانجامی برساند و سوژه را مصرف کند. این سطحی‌نگری و سردستی بودن نقطه مقابل کارنامه حسن فتحی است.

کافی است مست عشق را بگذارید کنار «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «پهلوانان نمی‌میرند»، «میوه ممنوعه» یا حتی «شهرزاد» که بین ساخته‌های فتحی، عامه‌پسندترین اثرش محسوب می‌شود تا مشخص شود این آنتی‌ تورکیش کانسپچوآل آرت چه بلایی سر فتحی آورده. آقای فتحی! چه داری می‌کنی با خودت؟!

منبع: روزنامه فرهیختگان

دیگر خبرها

  • ماجرای «بدل» رضا عطاران در تلویزیون چیست؟
  • رمزگشایی ناقص از یک ملاقات تاریخ ساز
  • انتقاد از سریال «حشاشین» به رسانه‌های عرب‌ زبان رسید
  • کنایه آذری جهرمی به صداوسیما: «بنیاد آقاخان» عکس‌العملی شبیه «ساترا» نداشت
  • نقد فیلم مست عشق / شکستی مفتضحانه برای حسن فتحی
  • خط رو خط مسائل اجتماعی
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی
  • با«مست عشق» کرک و پر حسن فتحی ریخت؟!
  • تکلیف پخش سریال جدید حسن فتحی مشخص شد
  • چرا سردار سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی در سریال پایتخت ۵ مخالفت کرد؟